گربه و قاصدک
چهار شنبه 29 آذر 1402
بازدید: 269
گربهها خیلی مغرور و از خود راضیاند. صبحها مثل یک شیر بیدار میشوند و مثل پلنگ راه میروند و چشم که میاندازند توی چشمت مثل ببر نگاهت میکنند و فقط وقتی که گرسنه میشوند؛ میشوند گربه ملوس!
کلا ما را آدم حساب نمیکنند و پر توقع و حق بهجانبند، اما بعضی ویژگیهایشان مثل قاصدک است که مرا شیفتهی مرامشان کرده است.
قاصدکها بیوطنند، بیجا، بیوزن، بینام و بیخیال!
وطنشان آنجاست که هستند، اصلا انگار خودشان وطن خودشانند.
گربهها همواره در گردشند مخصوصا آن دیاساچهای سرتق که حتی خانگیهایشان هم عشقشان که بکشد ول میکنند و دل را میزنند به دریا و خانه و کاشانه راحت را رها میکنند تا رها باشند، آزاد باشند، مغرور باشند، ببر باشند، پلنگ باشند، شیر باشند.
قاصدکها گرچه گیاهند اما پرندهاند، گرچه زندهاند اما دلشان فقط به جانشان خوش نیست که حاضر باشند یک عمر ریشه در خاک بنشینند و در بند گلدان و باغچه و باغ بمانند.
قاصدکها هم مثل گربهها به همه چیز و همه کس از بالا نگاه میکنند و دلشان میخواهد همیشه از احوال رعیتهایشان با خبر باشند.
انگار گربهها قاصدک حیوانات و قاصدکها گربهی گیاهانند!
نمیدانم؛
شاید در مطالب بالا با من همنظر نباشید اما حتما قبول دارید که حتی یک نگاه به قاصدکها و گربهها حال آدم را خوب میکند.
این روزهای آخر مهر که نمنم باران هم در حال باریدن است از نگاه به گربهها و قاصدکها غافل نشوید که سخت حالخوب کنند...
مهدی میرعظیمی
شیراز
۲۵ مهر ماه ۱۴۰۲
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیر سایت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.