پندکبریتی1
شنبه 28 بهمن 1402
بازدید: 124
روی میز کارش یه جعبه بود و توی جعبه چندتا قوطی کبریت. معلوم بود که از کبریتها استفاده نمیکنه. پرسیدم: « این قوطی کبریتها چیه که روی میزت نگه داشتی؟». خندید و گفت: «اینها استادهای من هستند». به چهرۀ متعجب من توجهی نکرد. یکی از قوطیها رو برداشت و با لحنی ادبی گفت: «هرکس چیزی برای یاددادن به تو دارد. هیچکس نمیداند چهطور مانند یک سُپور از پهنای جارو استفاده کند». قوطی رو توی دستش چرخوند و ادامه داد: « به نظرِ من هرکس و هرچیزی میتونه معلم و استادِ ما باشه؛ مثلاً هرکدوم از این قوطیها برای من یادآور یه نکتۀ مهم زندگی هستند». لپتاپش رو بست و چوب کبریتها رو خالی کرد روی میز. شروع کرد اونها رو روی هم چیدن. گفت: «سالها پیش کنار حیاطِ خونه نشسته بودم. بابام داشت توی باغچه گلها رو آب میداد. حوصلهام سر رفته بود و نق میزدم. بابا گفت برو از مامانت یه قوطیکبریت بگیر و بیا. با بیحوصلگی رفتم و کبریت رو آوردم. بابا چوبکبریتها رو ریخت لبۀ ایوان و گفت اینها رو بچین روی هم، ببینم چهقدر میتونی روی هم بچینیشون که نریزه. تا ظهر با اون چوبکبریتها مشغول بودم. سرِ سفرۀ ناهار پدر یه قصه تعریف کرد که برای همیشه توی ذهنم موند: حکیمِ پیری از راهی میگذشت. مردی رو دید که کنار کوچه نشسته و عاطلوباطل در و دیوار رو نگاه میکنه و به مردم زُل میزنه. مرد وقتی چشمش به حکیم افتاد، سلام کرد. حکیم با اکراه جواب سلامی داد و رفت. ساعتی بعد وقتی حکیم از راه برمیگشت، مرد سرگرم بازی با چوبکبریت بود و اونها رو رویهم میچید. حکیم با گرمی به مرد سلام داد و با خوشرویی باهاش احوالپرسی کرد. مرد که وقت رفتن لبخند حکیم رو ندیده بود و حالا با خوشروییِ او روبهرو میشد، تعجب کرد و گفت: گویا داشتنید میرفتید اوقاتتون تلخ بود و کمحوصله بودید؟ حکیم خندید و جواب داد: من هیچوقت کمحوصله نیستم. اوقاتم هم همیشه شیرینه. وقتِ رفتن تو کنار کوچه بیکار نشسته بودی. من آدم بیکاری که وقتش رو بیهوده تلف میکنه، دوست ندارم؛ اما موقع برگشتن درحال کار بودی از اینکه وقتت به بطالت نمیگذشت، خوشحال شدم. مرد خندید و گفت: الآن هم من کاری انجام نمیدادم. درحالِ بازی با چوبکبریتها بودم. حکیم گفت: همین بازی بهتر از وقت تلفکردنه». دوستم چوبکبریتهایی که رویهم چیده بود رو جمع کرد و ریخت توی قوطی. لبخند بامزهای روی لبش نقش بست. قوطیکبریت رو توی جعبه گذاشت و گفت: «پند کبریتی شمارۀ یک: هر کار سادهای بهتر از بیکاری و وقت تلفکردنه».
مهدی میرعظیمی
شیراز
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیر سایت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.