وکیل مدافع

وارد اتاق شدم و نشستم رو به روی مسئول اجرای احکام. مدتی بود که با ادارۀ امور مالیاتی دچار اختلاف بودم و برایم مبلغی هنگفت بابت مالیات نوشته بودند.
به هر دری زدم، اما نشد و بالاخره کارم افتاد به اجرای احکام. امین که دوست حقوق‌دان من است هم به همراهم وارد شد و نشست.
اینجا آخرین جایی بود که شاید می‌توانستم عددی را از مبلغ کم کنم یا حداقل مهلتی برای پرداخت بگیرم. امین پرونده را ورق زد و برای چندمین بار بررسی کرد.
کارمند نگاهی به من انداخت و پرسید چه می‌کنید؟
با چشم به امین اشاره کردم و گفتم: « ایشون وکیل من هستند، لطفاً با ایشون صحبت کنید» و توی دلم مطمئن بودم که تخفیفی خواهد گرفت.
امین پرونده را بست و نگاهی به من کرد و گفت: « اگر من وکیلم، میگم که عین مبلغ رو باید پرداخت کنی و اگر هم نمی‌تونی پرداخت کنی خودم پرداخت می‌کنم!»
اصلاً باورم نمی‌شد. حتی کارمند مالیات هم خنده‌اش گرفت و گفت: «شما وکیل ایشون هستید یا وکیل ما؟»
امین این جند بیت از سعدی را خواند:

خدا ترس باید امانت گزار
امین کز تو ترسد امینش مدار

امین باید از داور اندیشناک
نه از رفع دیوان و زجر و هلاک

بیفشان و بشمار و فارغ نشین
که از صد یکی را نبینی امین

و ادامه داد: « درسته که کار وکیل مدافع، دفاع از حقوق موکلشه اما باید نسبت به ادای تکالیف موکلش هم مسئولیت پذیر باشه!»

مهدی میرعظیمی
شیراز
۶اسفند۱۴۰۲
روز وکیل



   نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیر سایت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.