ما بدهکاریم
چهار شنبه 17 مرداد 1403
بازدید: 0
ما به پرستوها بدهکاریم که باید هر سال هزاران فرسخ پرواز کنند و بهار را به ما یادآوری کنند!
به همسایهها بدهکاریم که وقتی به میهمانی میرویم حس بودنشان در ذهنمان امنیت و آرامش ایجاد میکند!
به همشهریانمان بدهکاریم که در هنگام مسافرتمان نمیگذارند شهر خالی شود!
به هموطنانمان بدهکاریم که با مهاجرتمان میمانند تا خاطرات ما را زنده نگاه دارند تا هر وقت دلمان خواست که چند روز روحیه تازه کنیم، بیاییم و ببینیم که آنها هستند و هر روز پیادهروها را آب و جارو کردهاند و هر صبح گوسفندان را به چرا بردهاند و هر بامداد مغازهها را گشودهاند و هر ساعت کورس به کورس تاکسی راندهاند و هر ظهر کرکرهی رستوران را بالا دادهاند و هر غروب چای دم کردهاند و هر شب تا صبح بیماران را تیمار کردهاند و هر نیمهشب زبالهها را جمع کردهاند!
بیاییم و ببینیم همه چیز سر جای خودش است حالا کمی شورتر یا شیرینتر! اما هست...
ما به تکتک گنجشکها بدهکاریم که همان جیکجیکی که با آن پدربزرگهایمان را بیدار میکردند بر ما روا میدارند، به کلاغها به گربهها و به ابر و به آب و به این آبی آرام بلند بدهکاریم.
به تک درختان بدهکاریم که در مناجاتشان هنگام سحر؛ ما را از یاد نبردند، به نفس پاک شقایق در دامن کوه بدهکاریم به تمام لحظاتی که گل یخ با باد رقصید و ما در کنارش نبودیم بدهکاریم!
ما به آن راننده تاکسی که آخرین بار ما را رساند بدهکاریم که حتی برنگشتیم لبخندی که نثارمان کرد را ببینیم!
ما به پرستوها بدهکاریم که زیر طاق کاهگلی خانه مادربزرگ لانه ساختند، زیر آجرنمای خانه مادر لانه ساختند و حالا باز هم آمدند و زیر سقف بتنی پارکینگ مجتمع آپارتمانی ما هم لانه میسازند تا ما یادمان نرود که باید جای مهتاب به تاریکی شبها بتابیم و بهجای همه گلها بخندیم!
ما یک پاسخ قانعکننده به چلچلهها بدهکاریم، یک قصهی درست و درمان به ابر و هوا بدهکاریم.
بدهی ما زیاد است اما تنها انگار تنها یک جرعه از این جام تهی طلب داریم!
نویسنده: مهدی میرعظیمی
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیر سایت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.