عروسک نامرئی نوروز

جوانی کف بازار ایستاده و دستش را طوری گرفته که انگار کالایی نامرئی را در دست دارد. با جدیت تکرار می‌کند: عروسک نامرئی پونزده هزار تومن، حراجش کردم! آدم‌ها در حال گذرند. بیشتر آنان صدایش را نمی‌شنوند و او را نمی‌بینند و می‌گذرند. بعضی‌ها تعجب می‌کنند و برخی حس می‌کنند که در حال تمسخر آن‌هاست. برخی در دل به او می‌خندند و تعداد کمی او را جدی می‌گیرند.

دخترکی با خنده چند اسکناس را در دست پسر می‌گذارد و منتظر عکس‌العمل جوان می‌ماند و هر دو می‌خندند. مردی در حال گذر با دست وانمود می‌کند که عروسک را برداشته و می‌رود و جوان با صدای بلند می‌گوید؛ مبارک باشد. و مردی برای خرید با او چانه هم می‌زند.

به گمانم او عروسک نامرئی نمی‌فروشد، او دارد حال خوب می‌پراکند، او در حال تکثیر دلِ خوش است تا شاید کسی پیدا شود و به مبلغ یا رایگان دریافتش کند اما امان از ما که آن‌چنان غرقیم که این حال خوش ساده و رایگان را جدی نمی‌گیریم و می‌گذریم.

جوان اما ناامید نمی‌شود و عروسک نامرئی حال خوب را فریاد می‌کند تا شاید باز دخترکی با خنده‌های از ته دل بخرد یا رهگذری به ذکاوت از دستش برباید.

او دارد داد می‌زند که خوشبختی همین ثانیه‌های شاد به‌هم‌پیوسته است که شاید تکرار نشود. او می‌گوید چشمانتان را باز کنید شاید سر کوچه‌ی شما هم عروسک نامرئی بفروشند.

نوروز فصل عروسک‌های نامرئی است که دارند روی شاخه‌ها سبز می‌شوند یا چهچهه‌شان این‌روزها فضا را پر کرده. عروسک‌های نامرئی دارند از آسمان می‌بارند و ما چتر روی سرمان می‌گیریم تا مبادا کمی از حال خوب باران به ما بچسبد.

چند روز پیش توی بانک بودم و بانک پر بود از آدم‌های جور واجور و گرفتار. یکی چکش پاس نمی‌شد، یکی وامش جور نشده بود و آن دیگری امضاء ضامنش تطابق نداشت.

من هم دلم از چند جا پر بود و ضمانت‌نامه‌ام مشکل داشت.

کودک سه ساله‌ای آواز می‌خواند و اعصاب همه را به‌هم ریخته بود حتی مادرش را. همه کلافه بودند از جمله من!

ناگهان عروسک نامرئی نوروز را در دستانش دیدم و صدایش را ضبط کردم. وقتی رفت همه نفس راحتی کشیدند و به هم گفتند: «راحت شدیم!»

دروغ می‌گفتند. هیچ‌کس راحت نشده بود. تنها کسی که در بانک صدای بهار را شنیده بود همان کودک بود و داشت برای مغزهای بی‌احساس ما ترجمه‌اش می‌کرد و ما فقط به پول فکر می‌کردیم.

آن کودک عروسک نامرئی می‌فروخت به رایگان و نمی‌خریدیم تا پاهایمان توی صف بی‌پایان اضطراب و نگرانی خشک شود. این‌روزها سر همه‌ کوچه‌‌ها عروسک نامرئی می‌فروشند؛ بشتابید!

 

نویسنده: مهدی میرعظیمی



   نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیر سایت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.