جدالِ امید

چندی است که نشست‌های آموزشی مختلفی دارم با نسل‌های X ، Y ، Z
گرچه موضوع همه جلسات ما داستان و داستان‌نویسی است اما هرگاه گفتگوی ما به سوی داستان سازمانی یا زندگی داستان‌مند می‌رود، ریسمان بحث گره می‌خورد و چالش آغاز می‌شود.
چیزی که من فهمیدم این است که آد‌م‌های قدیمی‌تر ناامیدتر هستند یا حداقل بیشتر به خودشان را به ناامیدی می‌زنند و دلشان میخواهد که به همه ثابت کنند که هیچ امیدی نیست و کار تمام است و این‌جا که من هستم نهایت جایی است که می‌شد و از این بیشتر امکان ندارد و دقیقا برعکسش نسل جدید امیدوارند و میخواهند ثابت کنند که آینده خیلی خوب و روشن است.
نسل y یعنی نسل بعد از ما و قبل از دهه هشتادی‌ها انتظار زیادتری از بیرون از خودشان و جامعه و دیگران دارند و همیشه متوقع هستند که کسی باید برایمان کاری بکند و برعکس دهه هشتادی‌ها فکر می‌کنند که کار کار خودشان است و باید تلاش کنند.
حالا من فکر می‌کنم که اشتباه استراتژیک سازمان‌ها و مراکز این است که اختیار آدم‌های امیدوارتر و پر انرژی‌تر را بدهیم به ادم‌های ناامید و غیر خلاق و مستبد!
حداقل من در کلاس‌هایم اختیار را می‌سپارم به همین دهه هشتادی‌های خلاق و پرانرژی و امیدوار و آن‌ها مرا بسیار بهتر و زودتر و شیک‌تر به مقصد و مقصودم می‌رسانند.

مهدی میرعظیمی
۲۴ تیرماه ۱۴۰۲
شیراز



   نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیر سایت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.