به طعم سرشیر و عسل!

اولین بار واژه‌های شوف و روح را از پدرم شنیدم که در زبان عربی به معنای نگاه کن و برو است. می‌گفت این دو کلمه در آدرس دادن به زبان عربی خیلی کاربرد دارد. اتفاقاً در یکی از سفرهایم به یاری همین دو واژه کارهایم را پیش بردم و هنوز هم در محاوراتم جاری است.

نخستین بار که قرار بود به آذربایجان سفر کنم پدرم دو واژه را به من آموخت دانِش به معنای سخن‌بگو و بیلمیرم به مفهوم نمی‌دانم.

می‌گفت: «باید به زبان و هویت مردم هر دیار احترام گذاشت، وقتی به دیار ترک‌ها وارد می‌شوی باید فرهنگشان را پاس بداری، پس اگر ترکی بلد نیستی همین دو کلمه بلد شو و بگو: ترکی بیلمیرم، لطفا فارسی دانِش. تو با گفتن همین عبارت ساده به مخاطبت ثابت می‌کنی که برایش ارزش قائلی و ترک‌ها بدهکار کسی نمی‌مانند و ارزش را با ارزش و یک احترام را با صد احترام پاسخ می‌دهند».

همین آموزش ساده برایم صدها دوست ترک به ارمغان آورده و دایره ارتباطاتم را گسترده‌تر کرده است. دیروز به اتفاق یکی از دوستان شیرازی وارد مترو تبریز شدیم. مرد جوان لاغر اندامی با موهای جو گندمی و لباس کار شهرداری و کفشی که آثار خاک رویش مانده بود کمی جلو‌تر از ما قدم می‌زد.

از او پرسیدم: «کجا می‌توانم بلیت بگیرم؟» گفت: «با من بیا».

وقتی به گیت ورودی رسیدیم سه بار کارت زد و هر سه وارد شدیم و با لحنی جدی گفت: «شما مهمان ما هستید». بعد از تعجب و تشکر سوار شدیم و از او آدرس سه راه امین را پرسیدیم تا در بافت مردمی تبریز قدمی بزنیم.

دو جوان قبراق و قد بلند تبریزی هم کنارمان ایستاده بودند. کارگر گفت: «من باید تا همان ایستگاه بروم، با هم‌ پیاده می‌شویم». بعضی از حرف‌های دو جوان را که به ترکی می‌زدند متوجه می‌شدم، مثلا اینکه گفت: «تو برو ، من می‌رسونمشون و میام».

قطار ایستاد. جوان گفت: «آقا اگر این ایستگاه پیاده شوید می‌تونی هم میدان ساعت را ببینید و تا بازار هم قدم بزنید». پیاده شدیم، کارگر هم پیاده شد، جوان هم. تا میدان ساعت آمدیم.

آن‌جا بود که تازه متوجه شدم جوان به‌خاطر ما دوستش را رها کرد که مطمئن شود به ما خوش خواهد گذشت و به آدرسمان خواهیم رسید و کارگر هم یک ایستگاه زودتر پیاده شد تا ما را همراهی کند.

با خود فکر کردم که در آذربایجان انگار لازم نیست همان یکی دو واژه را هم بیاموزیم، کافی است روی این خاک گام بگذاریم و با مردم مهربانش هم‌قدم شویم، بی‌خود نبوده که حافظ به بوسیدن این خاک امر فرموده که:

ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس

بوسه زن بر خاک آن وادی و مُشکین کن نفس

 

نویسنده: مهدی میرعظیمی



   نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیر سایت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.