023 مهربانی
دوشنبه 29 مرداد 1397
بازدید: 1824
وقتی کسی را دوست داری، دوستش داری. دنبال بهانه نیستی برای دوست داشتنش! دوستش داری دیگر، بی هیچ بهانهای! منتظر نیستی زنگ بزند تا دوستش داشته باشی. زنگ زدنش را دوست داری، زنگ نزدنش را هم دوست داری. آمدنش شیرین است رفتنش با نمک! وقتی سر وقت میآید لذت میبری، وقتی تأخیر میکند کیف میکنی! میدانی چرا؟ چون دوستش داری! گاهی اوقات بداخلاقی میکند. گاهی بدسلیقه است. گاهی بد میپوشد. گاهی بد میگوید. اما تو با سرکهی بداخلاقیش شِکر میشوی، سلیقهات را با سلیقهی بدش عوض میکنی! پوشش بدش را خوب میبینی! بدگوییاش را خوب میشنوی! اینها همه یک دلیل دارد؛ دوستش داری! مهم نیست او کیست! مرد است یا زن! بچه یا بزرگ! پیر یا جوان! هر که هست خوب است! چون تو دوستش داری! اگر میبینی بعضی وقتها از دست کسی ناراحت میشوی، کمتوقعیات میشود، بغضت میگیرد فقط یک دلیل دارد؛ دوستش نداری! آری؛ در توهم دوست داشتنش هستی؛ اما دوستش نداری! تو خودت را دوست داری، بیشتر از او. شاید باید تمرین کنی دوست داشتن را، مهربانی را. دوست داشتن یعنی مهربانی و مهربانی یعنی ابراز مهر و محبت بیهیچ توقعی، در ازای هیچ. گاهی مهرطلبی و دادوستد محبت را با مهربانی اشتباه میگیری. آن هنگام که در ازای تقدیم مهر و محبت جایی از قفسههای ذهنت را خالی میکنی برای بازگشت محبت و منتظری که مهربانیت جبران شود، آن هنگام است که ذهنت درگیر دادوستد مهربانی شده است. شاید به مهرطلبی دچار شدهای! و درمانش یک چیز است: «مهربانی».
یادش به خیر! مرحوم عمویم میگفت: «وقتی کسی را دوست داری و بچهاش به سراغت میآید، اگر آن بچه روی سرش شاخ هم داشته باشد، دست محبت روی آن شاخ میکشی و میگویی: «بهبه چه شاخ قشنگی!»
نویسنده: مهدی میرعظیمی
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیر سایت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.