089 پند کبریتی 2

دوستم از توی جعبه یه قوطی کبریت دیگه برداشت و گفت این قوطی هم برای من نقش استادی داره چون با دیدنش چند تا نکته مهم یادم میاد آهی کشید و گفت دایی خدا بیامرزم تعریف می کرد که پنجاه سال پیش یه بنده خدا به نام آقا رجب توی بازار حجره داشت که بازاری ها هر وقت به پول نیاز داشتند کی رفتند سراغش



   نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیر سایت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.