083 زهرا گلی

اسمش زهرا بود. باباش زهرا گلی صداش می کرد. آقا سید محمود زهرا گلی رو یه جور دیگه دوست داشت. هشت ساله بودم و زهرا گلی پنج ساله. اون روز با ده دوازده تا از بچه ها کنار تون حموم بازی می کردیم. حموم های قدیمی یه اتاق با  چند تا دیگ بزرگ داشتند. آب حموم رو توی این دیگ ها گرم میکردند. به این قسمت می گفتند تون حموم.



   نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیر سایت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.