040 سرمای صف
نویسنده : مدیر سایت    
شنبه 3 شهریور 1397
    
بازدید: 1781
    
زبان : فارسی
    

صف نانوایی شلوغ بود و باد سردی می وزید. یکی دو نفر با شال جلوی دهانشان را پوشانده بودند. به همه سلام کردم اما هیچ کس جواب نداد. شاید اصلا نشنیدند! مرد حدود شصت ساله ای که با کت و شلوار قهوه ای آخر صف ایستاده بود با صدای خش دار و دوست داشتنی گفت.....



  نظراتـــــ